قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

اقبال چی سروده!!


مریم از یک نسبت عیسى عزیز  ***  از سه نسبت حضرت زهرا(س) عزیز

نور چشم رحمه للعالمین  ***  آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى  دمید ***  روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى  ***  مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او  ***  یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق  ***  مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم  ***  حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین  ***  پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین(ع)  ***  اهل حق حرّیت آموز از حسین(ع)
سیرت فرزندها از امّهات  ***  جوهر صدق و صفا از امّهات

مزرع تسلیم را حاصل بتول  ***  مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت  ***  با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش  ***  که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا  ***  آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى‌نیاز  ***  گوهر افشاندى بدامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین  ***  همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست  ***  پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى  ***  سجده ها بر خاک او پاشیدمى

 

پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست

 

گفتم : بِدَوَم تا تو همه فاصله ها را

                   تا زود تر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

                     در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست

                     از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخیِ نه گفتنمان را که چشیدیم

                    وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته

                     یک بار دگر پَر  زدن چلچله ها را

             ...

            یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش

                 بگذار که دل حل بکند مسئله ها را

          محمد علی بهمنی

حاضر!!

خوش آمدی...

با قلم ت خانه ی ما را نگاری بزن ...