قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

دل تنگ

از تو خواستم که از من بگیر آنچه تو را از من می گیرد !
و تو چیزی به من دادی که مرا به یاد تو می اندازد!
بخشنده تر از آنی که در تصورات مایی!

چون خدایی را تنها خود می شناسد و بس!

و اکنون باز من ...


اقبال چی سروده!!


مریم از یک نسبت عیسى عزیز  ***  از سه نسبت حضرت زهرا(س) عزیز

نور چشم رحمه للعالمین  ***  آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى  دمید ***  روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى  ***  مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او  ***  یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق  ***  مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم  ***  حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین  ***  پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین(ع)  ***  اهل حق حرّیت آموز از حسین(ع)
سیرت فرزندها از امّهات  ***  جوهر صدق و صفا از امّهات

مزرع تسلیم را حاصل بتول  ***  مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت  ***  با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش  ***  که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا  ***  آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى‌نیاز  ***  گوهر افشاندى بدامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین  ***  همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست  ***  پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى  ***  سجده ها بر خاک او پاشیدمى