می گویند بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده، از او تشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسیدند، بودا می گفته است: زندگی آینه ای است که ما خود را در آن
می بینیم. نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان
همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به پای
چوبهی اعدام می کشانی ! بدان صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به
زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به جنگ
درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به بحث و گفتگو
می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به سخنان حق آنها قناعت می کنی!
بدان صاحب عقلی هستی بسان عقل
یکى از گنهکاران دست دعا بلند کرد و به خدا توجه نمود، ولى خداوند با نظر رحمت به او نگاه
نکرد، بار دیگر او دست دعا به طرف خدا دراز کرد، خداوند از او روبرگرداند، او بار سوم دست نیاز
به سوى خدا دراز کرد و تضرع و ناله نمود، خداوند به فرشتگانش فرمود: اى فرشتگانم دعاى
بنده ام را به اجابت رساندم که پروردگارى غیر از من ندارد. او را آمرزیدم و خواسته اش را
برآوردم ، چرا که من شرم دارم از تضرع و گریه بندگان
کرم بین و لطف خداوندگار |
گنه بنده کرده است و او شرمسار داستانها و پندها (جلد سوم) مصطفى زمانى وجدانى - ۳ - |
امام باقر علیه السلام فرمود: پیغمبرى از پیامبران بنى اسرائیل به مردى گذر کرد، دید قسمتى از
بدنش در زیر دیوارى است و قسمتى از آن بیرون از دیوار بود، و مرغان پرنده او را از هم پاشیده ،(و طلبکار من نباشد)
داستانها و پندها (جلد سوم)
مصطفى زمانى وجدانى
- ۴ -
آیا می دانید یکی از بزرگترین نعمتهایی که خدا به بشریت عنایت کرده است
فراموشی می باشد؟
بی احترامی و یا ظلم را فراموش نمی کرد و همیشه در پی انتقام می بود پس خداوند حکیم
حفظ و فراموشی را در آدمی قرار داده و هر دو ضد یکدیگرند و در هریک مصلحتی است.
(برگرفته از کتاب آیا می دانید؟مولف:رضا جاهد))
یکی از بزرگان، عادت داشت بیش از نگران کردن مردم، بندگان خدا را به لطف او امیدوار میکرد. پس از مرگ، خوابش را دیدند و پرسیدند:
- خدا با تو و اعمالت چگونه رفتار کرد؟
گفت:
- مرا به جایی بردند و گفتند: «در محضر خدایی؛ هر چه پرسیده میشود بگو!»... جز اطاعت، کاری نمیتوانستم بکنم. ندایی را شنیدم که پرسید: «مگر از مجازاتم غافل بودی که آن همه از مهربانیام گفتی؟... نترسیدی بندگانم گناهکار شوند و تقصیر تو باشد؟»...
نمیدانستم چه بگویم. ناگهان فکری از ذهنم گذشت و گفتم: «خدایا!... راست میگویی؛ اما دوست داشتم مخاطبانم دوستت داشته باشند»... کمی سکوت شد. دلم میلرزید. دوباره ندا را شنیدم. گفت: «همه گناهانت را به خاطر نیَّت خوبت بخشیدم».
====
گناه، لذت دارد؛ آدمها هم که نمیتوانند گناه نکنند... اما وقتی در دلشان از مجازات خدا نگران باشند، نمیتوانند از گناهی لذت کامل ببرند. آدمی هم که از گناه لذت کافی نبرد، آرام- آرام، از گناه کردن پرهیز میکند تا نگرانی آخر گناه، کامش را تلخ نکند. خوبی خوف این است.