قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

قصه انتظار

چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی

اخلاق...!

چطور می شود دل آدم پر از شادی حقیقی بشود؟ عملا اولین قدم چیست؟ این همه انبیا و اولیا یعنی شاعران آسمانی آمدند و ما را به شادمانی دعوت کردند. راه را هم نشانمان داده اند. چرا ما باید در کنار گنج از گدایی بمیریم در حالی که همه چیز داریم. چرا همت نکنیم و به جاهای خوب نرسیم؟

پایان تمام تلاش های انبیا، اخلاق است. پیامبر می فرماید : من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام. هیچ نشانی برای ایمان بهتر از اخلاق خوب نیست. حدیث داریم که افضل مردم در ایمان کسی است که اخلاقش بهتر باشد.

در آموزه های دینی، به داشتن اخلاق نیکو بسیار سفارش شده است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم پیامبر اسلام را به دلیل این صفت ستوده است؛ آنجا که می فرماید: «همانا تو (ای پیامبر) خلق والا و نیکویی داری». رسول خدا صلی الله علیه و آله در سایه برخورداری از رفتار و اخلاق نیکو بود که توانست آیین خود را میان یکی از عقب مانده ترین ملل رواج داده، به بالاترین دره برساند. آن حضرت مؤمن را چنین توصیف کردند: «از میان همه مؤمنان، ایمان کسی کامل تر است که اخلاقش نیکوتر است و با کسان خود بهتر رفتار می کند».


علی علیه السلام هم می فرماید: «مؤمن عبوس و ترشرو نیست». همچنین آنحضرت در وصیت به اطرافیانش می فرماید: «ای فرزندانم! به گونه ای با مردم زندگی کنید که وقتی از نظر آنها غایب شدید، مشتاق دیدار شما شوند».

آیا تا به حال از اعمالتان فیلم گرفته اید؟

هرگاه ایمان به خدا و روز جزا درست شد، عمل صالح هم درست می شود ولی تلاش و کوشش می خواهد.

به این شکل که ما چند روز فطرت و نفس خود را محاسبه کنیم. شب که شد اعمال روزانه را مرور کنیم. با خود بگوییم این کارت خوب نبود پس بگذارش کنار! فیلم خودتان را بگیرید و بگذارید جلو خودتان. ببینید می خواهید این فیلم را جلوی همه پخش کنن؟ با فرزندم چطور برخورد کردم؟ با مادرم چگونه حرف زدم؟ اگر حاظر نیستی این فیلم را بقیه مردم ببینند یعنی خوب نیستی. این یک تعریف از تقواست.

خداوند این امکان را به ما داده که هر روز خودمان را اصلاح کنیم. مغفرتی بالاتر از این هست که هر روز با محاسبه نفس می توانی خودت را اصلاح کنی؟

 

پیاده‌روی پربرکت

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:
مؤمن «لیّن الجانب» است، یعنی نرمش و محبّت و عواطف دارد. (بحارالانوار، ج 64، ص 310)
حسن برخورد و حسن معاشرت با مردم اهمیت زیادی دارد و در مخاطبین مؤثر است چه اهل دین باشیم و چه اهل دنیا. دشمنان ما اصرار دارند که برچسب خشونت به ما بچسبانند. در حالات ائمه علیهم‌السلام آمده است که حتّی با غیر مسلمین با محبّت برخورد می‌کردند. به عنوان نمونه در تاریخ آمده است که علی علیه‌السلام با مرد یهودی هم سفر بودند و به او گفته بود که سر دوراهی از او جدا می‌شود ولی در عین حال حضرت مقداری از راه را همراه او رفت، شخص یهودی گفت: شما راه را اشتباه می‌روید، حضرت در پاسخ فرمود: برای عمل به دستور دین خود و بجای آوردن حقّ همسفر مقداری از راه را همراه تو می‌آیم. با دیدن این عمل شخص تعجّب کرده و بعد مسلمان می‌شود. عمل کردن به یک دستور ساده اسلامی سبب می‌شود که عدّه کثیری مسلمان شوند.

ما دو گونه برخورد زیبا داریم:
ریاکارانه و برای جلب منافع دنیا
مخلصانه که از قلب می‌جوشد
نوع اوّل که در برخی از افراد معمول است مثلا در هواپیما برای جلب رضایت مشتری زیاد محبّت می‌کنند، زیرا این کار ابزار درآمد است، چون می‌دانند برخورد خوب با مشتری سبب جلب و جذب مشتری است.
نوع دوّم از صفات مؤمن است، وقتی می‌گوییم مؤمن خوش معاشرت است، برای جلب منافع دنیوی نیست بلکه برای تالیف قلوب و نزدیکی به یکدیگر است.

عقلی بسان عقل! درسی از بودا

                                 


می گویند بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده، از او تشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسیدند، بودا می گفته است: زندگی آینه ای است که ما خود را در آن

می بینیم. نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان

همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به‌ پای

چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به‌

زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ

درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو

می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی!


بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل


گنه بنده کرده است و او شرمسار



یکى از گنهکاران دست دعا بلند کرد و به خدا توجه نمود، ولى خداوند با نظر رحمت به او نگاه

نکرد، بار دیگر او دست دعا به طرف خدا دراز کرد، خداوند از او روبرگرداند، او بار سوم دست نیاز

به سوى خدا دراز کرد و تضرع و ناله نمود، خداوند به فرشتگانش فرمود: اى فرشتگانم دعاى

بنده ام را به اجابت رساندم که پروردگارى غیر از من ندارد. او را آمرزیدم و خواسته اش را

برآوردم ، چرا که من شرم دارم از تضرع و گریه بندگان


به قول سعدى :

 

کرم بین و لطف خداوندگار
 
گنه بنده کرده است و او شرمسار

داستانها و پندها (جلد سوم)

مصطفى زمانى وجدانى

- ۳ -