اون روز تو نمایشگاه، قسمت ناشران ملک اعظم کتابی توجه مو به خودش جلب کرد در یک هفته به چاپ دوم رسیده ،جلو رفتم معرفی کتاب نوشته شده بود:
شهید مرتضی جاویدی یکی از غیورترین سرداران در زمان هشت سال
دفاع مقدس به شمار میرود و تنها رزمنده ای بود که امام خمینی "ره" پیشانی
او را بوسید.او در عملیات ولفجر دو،تپه ای به نام "برد زرد" که سی کیلومتر
در خاک عراق وجود داشت را فتح کرد.شهید مرتضی جاویدی و گردانش چیزی در
حدود چهار روز وچهارشب دراین تپه محاصره شدند اما بالاخره با رشادت های
فراوان توانستند این تپه را فتح کنند.
"اشلو" مخفف جمله "ان شی لونک" است که معنی آن حال و روزت چطور است می
شود.شهید جاویدی شخصیتی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر عاشقانه
جنگیدن به تمام رزمندگان روحیه می داد و همه او را می شناختند ودوستش
داشتند.نکته جالب درباره زندگی نامه این شهید این است که هرکسی که می
خواسته وارد گردان او شود،باید خون نامه می نوشته است.
داوطلب برای راه یافتن به گردان شهید جاویدی به قدری زیاد بود که گاه کار
به گزینش می کشید.گردان او یکی از قدرتمندترین گردان های جنگی بود که در
عملیات های زیادی شرکت کرد و پیروز شد.او در عملیات کربلای پنج درحالی که
بیست و هشت سال داشت به شهادت رسید.
اسم کتاب *تپه ها ی جاویدی و راز اشلو*
خواستم با معرفی این کتاب هدیه ای به دوستان خودم داده باشم.
گر دعای من امشب به آسمان برسد
گمان کنم که خدا هم به دادمان برسد
غـمـم ز دوری یار است، یار گمشدهام
چه میشود خبر از یار بی نشان برسد؟
چه میشود که بیاید سوار مشرقیام
و بر پیاده خسته، توان و جان برسد؟
پر از لطافت گل میشود نسیم چمن
اگـر به فصـل خـزان یار مهـربان برسد
گلاب و عطر بپاشید در مسیر ظهور
گمان کنم که هر آن لحظه میهمان برسد!
همیشه منتظرم درکنار جاده عشق
که پیک خوش خبر از سمت جمکران برسد
مریم از یک نسبت عیسى عزیز *** از سه نسبت حضرت زهرا(س) عزیز
نور
چشم رحمه للعالمین *** آن امام اولین و آخرین
آنکه
جان در پیکر گیتى دمید
*** روزگار تازه آیین
آفرید
بانوى
آن تاجدار اهل أتى *** مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه
و کلبه اى ایوان او *** یک حسام و یک زره سامان او
مادر
آن مرکز پرگار عشق *** مادر آن کاروان سالار عشق
آن
یکى شمع شبستان حرم *** حافظ جمعیت خیر الامم
تا
نشیند آتش پیکار و کین
*** پشت پا زد بر سر
تاج نگین
در
نواى زندگى سوز از حسین(ع)
*** اهل حق حرّیت آموز
از حسین(ع)
سیرت فرزندها از امّهات *** جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع
تسلیم را حاصل بتول *** مادران را اسوه کامل بتول
بهر
محتاجى دلش آنگونه سوخت
*** با یهودى چادر خود
را فروخت
نورى
و هم آتشى فرمانبرش *** که رضایش در رضاى شوهرش
آن
ادب پرورده ى صبر و رضا
*** آسیاگردان و لب
قرآن سرا
گریه
هاى او ز بالین بىنیاز
*** گوهر افشاندى
بدامان نماز
اشک
او برچید جبرئیل از زمین
*** همچو شبنم ریخت بر
عرش برین
رشته
ى آیین حق زنجیر پاست
*** پاس فرمان جناب
مصطفى است
ورنه
گرد تربتش گردیدمى *** سجده ها بر خاک او پاشیدمى
گفتم : بِدَوَم تا تو همه فاصله ها را
تا زود تر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را
پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پَر زدن چلچله ها را
...
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
محمد علی بهمنی